به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فرهنگ، ابومنصور جمالالدین، حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی معروف به علامه حلّی، از علمای شیعه قرن هشتم قمری بود.
ولادت و خاندان
چنانکه
نقل است مولای متقیان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر
تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن
را فرمود:اینجا شهری است و چه شهری !
اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد: یا امیرالمومنین ! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویی ، آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟
فرمود:
نه ! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را «حله سیفیه» می گویند و
مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و
مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه می شوند.ابومنصور
جمالالدین حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی در شب جمعه ۲۷ رمضان ۶۴۸ قمری،
برابر ۹ دی ۶۲۹، در شهر حله (محلی بین کربلا و نجف) به دنیا آمد.نیاکان
او از طرف پدر به اهلِ مطهر که خاندانی اهل تقوا و دانش بودهاند میرسد و
همچنین از طرف مادر با محقق حلی که دایی او بوده پیوند دارد.
پدرش
سدید الدین یوسف ابن مطهر حلی، از دانشمندان و فقهای بزرگ و بسیار شجاع و
با تدبیر، مادرش زنی فاضله و بلند مرتبه از خاندان بنی سعید، برادرش رضی
الدین صاحب «العددالقویه لدفع المخاوف الیومه» که سیزده سال از علامه
بزرگتر بود.
خواهرش
همسر مجدالدین ابوالفوارس که دو فرزند او از شاگردان علامه بودند. لقب او
آیت الله، و جمال الدین فاضل بود و کنیه اش "ابومنصور" و "ابن مطهر" در
سخنان بزرگان از او با لقب "علامه" و "علامه دهر" نام برده شده است.
از
همان کودکی در محضر پدر، علوم تفسیر، حدیث و صرف و نحو را یاد گرفت، آنگاه
در خدمت دایی خود "نجم الدین حلی" معروف به محقق حلی به تحصیل علم پرداخت.
او آنقدر هوش و استعداد سرشار و حدیث در کار و علاقه به تعلیم علوم مختلف
نزد اساتید بزرگ از خود نشان داد که خیلی زود تمام مدارج علمی را طی کرد و
آنطور که نقل کرده اند: هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که به درجه اجتهاد رسید
و در جوانی به تالیفات پرداخت.
در سن ۲۶ سالگی به نگارش فقه و
اصول مشغول شد بطوری که آثارش امروزه جزء مهمترین کتب شیعه و مورد استفاده
دانشمندان است. علامه حلی یکی از پرکارترین و موفق ترین فقهای نامدار شیعه
از نظر تالیف به شمار می آید. طبق شمارشی که از تالیفات او به عمل آورده
اند با تقسیم به روزهای عمر او، به هزار سطر در هر روز عمر او رسیده است.
شیعه شدن سلطان محمد خدابنده
آنچه
که باعث شد شهرت علامه، بیشتر شود، فتوائی بود که این دانشمند درباره
بطلان طلاقی که الجایتو (سلطان محمد خدابنده، از پادشاهان مغول) همسر
محبوبش را داده بود، خلاصه ماجرا اینست که "الجایتو" روزی از همسرش عصبانی
می شود و او را در یک مجلس، سه طلاقه کرد و بعد از آن پشیمان شد و درباره
حلال شدن همسرش سوال می کرد بنابر مذهب اهل تسنن فقهای اهل سنت گفتند هیچ
راهی نیست.
بالاخره بعضی او را از وجود فقیهی از
حله با خبر کردند که او اینگونه طلاق را اصلا باطل می داند. سلطان با اینکه
با اعتراض درباریان مواجه شد ولی به دنبال علامه حلی فرستاد.
علامه
برای او گفت که در مذهب ما (شیعه) سه طلاقه کردن در یک مجلس مردود است و
این طلاق باطل است و دلایل حکم خود و حقانیت مذهب شیعه را اثبات کرد.
الجایتو
(سلطان محمد خدابنده) در این موقع بود که به مذهب شیعه گروید و دستور داد
که بنام امامان دوازده گانه خطبه خواندند و سکه زدند. علامه و پسرش مدتی در
مراغه اقامت داشت و در سلطانیه که مرکز حکومت (الجایتو) پادشاه مغول ایران
بود، به بحث های کلامی با سایر علما پرداخت. او آنقدر حاضر جواب و مستدل
حرف می زد که بر تمام رقیبان پیروز می شد.
فیلم عنایت حضرت صاحب الزمان به علامه حلی به روایت حجت الاسلام هاشمی نژاد
صاحب قلمی که عَلَم شیعه را در ایران بر افراشت
ورود به ایران
تاریخ
دقیق ورود او به ایران مشخص نیست اما احتمالا سالهای بعد از ۷۰۵ قمری بوده
است که او به دعوت الجایتو از پادشاهان سلسله ایلخانیان که حاکم بر ایران
بودند به ایران دعوت میشود و در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی
۴گانه اهل سنت از جمله خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای میپردازد و
موفق به شکست آنان میشود.
مرجعیت شیعیان
پس
از مرگ محقق حلی در سال ۶۷۶ قمری که مرجعیت شیعیان را برعهده داشت،
شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت
شیعیان را داشته باشد علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در
۲۸ سالگی زعامت و مرجعیت شیعیان را بر عهده گرفت.
به منظور دانلود کتاب "ایضاح الاشتباه" روی تصویر کلیک نمایید
طلیعه
برگهای
زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و
محبت شیرازه گردیده است . مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت عصمت و
طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با درفش
ولایت بر افراشت .
باشد
که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان ، لوح دانش
و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت ، هنر، تعهد و
اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه
برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم .
اساتید
شیخ یوسف سدید الدین (پدرش)
محقق حلی
سید رضی الدین علی بن طاووس
سید احمد بن طاووس
خواجه نصیر الدین طوسی
یحیی بن سعید حلی
مفیدالدین محمد بن جهم حلی
کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی
جمال الدین حسین بن ایاز نحوی
محمد بن محمد بن احمد کشی
نجم الدین علی بن عمر کاتبی
برهان الدین نسفی
شیخ فاروقی واسطی
شیخ تقی الدین عبدالله بن جعفر کوفی
شاگردان
شاگردان او را تا پانصد نفر گفتهاند که از جمله شاگردان او عبارتند از:
فخرالمحققین محمد بن حسن بن یوسف حلی (فرزندش)
سید عمیدالدین عبدالمطلب (خواهر زادهاش)
سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهر زادهاش)
تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی مشهور به ابن معیه
رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی
قطب الدین رازی
سید نجم الدین مهنا بن سنان مدنی
تاج الدین محمود بن مولا
تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی
محمد بن علی جرجانی
بازگشت به حله و مرگ علامه
علامه
پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حله بازمیگردد و تا
آخر عمر در آنجا اقامت میکند و سرانجام در ۲۱ محرم ۷۲۶ قمری در سن ۷۸
سالگی از دنیا میرود و در حرم امام اول شیعیان به خاک سپرده میشود. (از
ایوان طلای امیرالمومنین دربی به رواق علوی گشوده میشود که پس از ورود به
سمت راست حجره کوچک دارای پنجره فولادی مدفن مخصوص علامه حلی است.